مفهوم یادگیری در نگهداری و تعمیرات به سبک چیستا

مفهوم یادگیری در نگهداری و تعمیرات به سبک چیستا
گفتیم که هدف آموزش یک مجموعه ایجاد یادگیری در پرسنل است. اما یادگیری، به کسب یک توانایی یا رفتار خاص محدود نمی شود بله تقریباً همه فعالیتهایی را که ما در طول زندگی انجام می دهیم در بر میگیرد. بنابراین، یادگیری را می توان از راههای گوناگون تعریف کرد: کسب اطلاعات تازه، عادتهای مختلف، مهارتهای متنوع و ایجاد راههای گوناگون حل کردن مسائل، همچنین یادگیری را می توان به کسب رفتارها و عادتهای پسندیده، یا حتی کسب اعمال و رفتار ناپسند تعریف کرد. پس لازم است یادگیری را به گونه ای تعریف کنیم که همه انواع یادگیری را شامل شود و در عین حال ار هر مورد عیر یادگیری، متمایز باشد، یعنی در اصطلاح منطق دانان، تعریفی باشد جامع و مانع. بعترین تعریفی که تا کنون از یادگیری به دست آمده است تعریف هیلگارد و مارکیز است که در کتاب شرطی سازی و یادگیری، ویرایش کیمبل معرفی شده است. این تعریف به قرار زیر است:
یادگیری یعنی ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه یادگیرنده، مشروط بر آن که این تغییر بر اثر اخذ تجربه رخ دهد.
ویژگی های مهم این تعریف عبارتند از:
- تغییر
- تغییر نسبتاً پایدار
- تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه
- تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه بر اثر تجربه
بر ای روشن شدن تعریف بالا، این ویژگیها را به تفضیل مورد بحث قرار می دهیم:
- بر اساس تعریف داده شده، یادگیری منجر به تغییر می شود؛ یعنی بعد از کسب تجربه یادگیری، موجود زنده، از جمله انسان، از حالت قبل از کسب تجربه، به حالت جدید تغییر می یابد. این یادگیری، چه پیچیده باشد ، مانند یادگیری نحوه دوچرخه سواری یا راند اتومبیل چه ساده، چون یادگیری یک شماره تلفن یا نام یک شخص پس از کسب مهارت یا اطلاع تازه در نحوه برخورد فراگیر یا رویدادها، در مقایسه با زمان پیش از یادگیری، تغییر می کند. پرسنلی که نت را یاد می گیرد اعمال و رفتارش، در مقایسه با قبل از آموزش ماشین آلات راهسازی نگهداری و تعمیرات آشکارا تغییر می کند. همچنین شخصی که یک نوع گیریس را می آموزد در مقایسه با قبل از یادگیری، تغییر می کند.هر چند که این تغییر ممکن است خیلی جزئی به نظر آید. به همین دلیل است که افرادی که فرصتهای یادگیری و کسب تجربه های بیشتری دارند از کسانی که دارای فرصتهای کم یادگیری هستند و زندگی یکنواختی را میگذرانند بیشتر تغییر می کنند. در واقع زندگی انسانها مانند رودخروشانی است که همواره در حال نوشدن و دگرگونی است و این تغییر و دگوگونی در نتیجه کسب تجربه و یادگیری رخ می دهد.
باید توجه داشت که گرچه هر نوع یادگیری به تغییر می انجامد، اما هر نوع تغییری را نمی توان به حساب یادگیری گذاشت، مادر دنباله این بحث در باره این نکته بیشتر توضیح خواهیم داد، اما برای روشن شدن مطلب در اینجا هم مثالی ذکر می کنیم، فرض می کنیم شخصی بر اثر تصادف اتومبیل یا دیگر سانحه ناگوار پاهایش را از دست بدهد و از آن پس قادر به راه رفتن نباشد. این یک نمونه واقعی از تغییر ایجاد شده در شخص است . اما ما مطمئناً آن را نمی توانیم یادگیری بنامیم.
- یادگیری عبارت است از ایجاد تغییر نسبتاً پایدار. درست است که یادگیری ایجاد تغییر است، اما این تغییر باید نسبتاً پایدار باشد تا آن را یادگیری بنامیم. بسیاری از تغییراتی که ناشی از عوامل انگیزشی و هیهجانی، خستگی، انطباق حسیب و از این قبیل هستند و به سرعت از بین می رود در ردیف یادگیریها قرار ندارند.
برای مثال شخصی که در ساعات اولیه روز با سرعت و دقت به انجام کاری مشغول است، پس از مدتی، به سبب بروز خستگی هم از سرعت و هم از دقت کار او کاسته می شود. یعنی به نوعی تغییر کند اما این تغییر موقتی و گذراست، زیرا پس از اندکی استراحت برطرف می شود. پس این تغییر، یادگیری به حساب نمی آید. به عنوان مثالی از تغییر موقتی ناشی از انطباق حسی، وقتی است که شخص از یک محیط پر نور وارد یک اتاق کم نور
می شود. بر اثر باز شدن مردمک چشم شخص و سایر تغییراتی که در شبکیه چشمان او اتفاق می افتد. دید شخص نسبت به اشیای اتاق تیره می شود. اما از آنجا که این تغییر تغییر فیزیولوژیکی است و بلافاصله پس از خارج شدن از محیط کم نور به حالت قبل باز می گردد، در شمار تغییراتی که بر آن نام یادگیری می نهند به حساب نمی آید.
- یادگیری عبارت است از ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه. تغییر نسبتاً پایداری که ما نام یادگیری به آن می دهیم باید در رفتار بالقوه یا توان رفتاری ما ایجاد شود. این ویژگی تعریف یادگیری، بیش از ویژگیهای دیگر آن نیاز به توضیح دارد. رفتار بالقوه یا توان رفتاری حاکی از آن است که یادگیری در یادگیرنده نوعی توانایی ایجاد می کند، یعنی تغییر حاصل در یادگیرنده تغییر در تواناییهای اوست نه تغییر در رفتار ظاهری او. ما با ملاحظه تغییرات حاصل در اعمال و رفتار آشکارفرد به تغییرات ایجاد شده در توانایی او پی می بریم.
بنا به توضیحات بالا، یادگیرنده از راه یادگیری توانایی انجام اعمال مختلف را کسب می کند. بعضی اوقات این توانایی در او به طور نهانی باقی می ماند و آثار آن، به صورت تغییر رفتار، تا مدتی به تاخیر می افتد .
توضیحات بالا، ما را به تمایز بین یادگیری و رفتار هدایت می کند. چنانکه گفته شد، یادگیری نوعی توانایی است که در فرد اینجاد می شود که تنها از طریق مراجعه به رفتار آشکار فرد می توان از آن اطلاع حاصل کرد. روان شناسان رفتارها را به دو دسته رفتارهای آشکار و نهان تقسیم می کنند. رفتار آشکار به اعمالی گفته می شود که مستقیماً قابل مشاده هستند مانند: صحبت کردن، نوشتن، راه رفتن و از این قبیل. رفتار نهان به اعمالی درونی فرد گفته می شود که به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند. مانند: یادآوری، تفکر، تخیل و مانند اینها. ما از طریق رفتار آشکار پی به رفتار نهان می بریم.
اما تفاوت رفتار با عملکرد در آن است که رفتار به هرگونه عمل شخصی گفته می شود در حالی که عملکرد به تنیجه عمل فرد اشاره می کند که در ارزشیابی از میزان یادگیری فرد مورد استفاده قرار می گیرد. به نظر گانیه (1977) عملکردها، رفتارهایی هستند که بر حسب تاثیراتشان دسته بندی و نام گذاری میشوند.
- یادگیری یعنی ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه شخص بر اثر تجربه در تعریف داده شده از یادگیری گفته شد که تغییر حاصل در رفتار بالقوه یادگیرنده در صورتی یادگیری به حساب می آید که بر اثر تجربه حال شود. نه بر اثر عوامل دیگر. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا به غیر از تجربه، عوامل دیگری هم سبب ایجاد تغییر در فرد می شود؟ جواب این سوال مثبت است. علاوه بر یادگیری و عوامل دیگری که قبلا به آنها اشاره شد یعنی عوامل انگیزش و هیجانی، انطباق حسی، خستگی و استعمال دارو ها و چندین عامل دیگر منجر به تغییر رفتار می شوند که حاصل تجربه نیستند و یادگیری به حساب نمی آیند. رشد کردن، بالغ شذدن، و پیر شدن از جمله عواملی هستند که منجر به تغییر می شوند اما تغییرات حاصل از این عوامل یادگیری نیستند. چون تنها از تجربه ناشی نمی شوند. منظور از تجربه در این تعریف تاثیر محرکهای بیرونی و درونی در یادگیرنده است. بنابراین، خواندن یک کتاب، گوش دادن به یک سخنرانی، زمین خوردن و فکر کردن درباره یک مطلب، همه مواردی از تجربه است که ممکن است به یادگیری بینجامد.
انواع یادگیری
طبقه بندی مورد بحث در این قسمت، از کتاب شرایط یادگیری رابرت گانیه ترجمه نجفی زند خلاصه شده است. این طبقه بندی انواع یادگیری را به طور سلسله مراتبی از ساده به پیچیده در هشت طبقه به شرح زیر معرفی می کند. ما در اینجا این یادگیریهای مختلف را به اختصار معرفی می کنیم. اما در فصلهای دیگر، هر یک از آنها با توضیحات و مثالهای بیشتری مورد بحث قرار خواهند گرفت.
یادگیری علامتی:
در این نوع یادگیری که بیشتر به یادگیری رفتار بازتابی یا شرطی سازی کلاسیک پاولفی معروف است. یادگیرنده دادن پاسخی شرطی را به بک علامت می آموزد. پاسخ ترشح بزاق دهان سگ ( در آموزش ماشین آلات راهسازی های پاولف) به صدای زنگ یا نور چراغ مورد مشخصی از یادگیری علامتی است. وقتی که پرسنل یا دانشجو با دیدن سوالهای امتحانی مضطرب می شود یا پرسنلی با شنیدن صدای مدیر عاملش خوشحال می شود، این پدیده، معرف یادگیری علامتی است.
یادگیری محرک- پاسخ:
این نوع یادگیری با دادن پاسخهای دقیق عضلانی به محرکهای معین مشخص می شود. وقتی که راننده اتومبیل با دیدن چراغ قرمز اتومبیلش را متوقف می کند، یادگیری او از نوع یادگیری محرک – پاسخ است، زیرا او با دیدن یک محرک معین ( چراغ قرمز) به آن یک پاسخ عضلانی مشخص می دهد. ( فشار دادن با بر پدال ترمز) یکی از تفاوتهای عمده این نوع یادگیری با یادگیری علامتی این است که یادگیری علامتی رفتار جنبه بازتابی و غیر ارادی دارد. اما رفتار مورد نظر در یادگیری محرک- پاسخ جنبه ارادی دارد.
یادگیری زنجیره ای:
یادگیرنده، برای یادگیری اعمال و رفتار پیچیده تر ، از طریق یادگیری زنجیره ای تعدادی از یادگیریهای محرک – پاسخ قبلی را به هم پیوند می دهد و زنجیره ای از رفتارهای پیچیده محرک- پاسخ را می آموزد. در واقع در این نوع یادگیری هیچ عمل تازه ای آموخته نمی شود. بلکه اعمال قبل آموخته شده در ترکیبی تازه به هم پیوند می خورند و مهارتی جدید حاصل می شود.
یادگیری کلامی یا تداعی کلامی :
بنا به عقیده گانیه یادگیری کلامی نیز نوع خاصی از یادگیری زنجیره ای است که در آن حلقه های یادگیری یا محرک- پاسخها، و واحدهای زبان است. در یادگیری کلامی، یادگیرنده از واسطه های کلامی استفاده زیادی می برد.
یادگیری تمیز دادن محرکها: یادگیری تمیز دادن یا تشخیص دادن محرکها شامل یادگیری دادن پاسخ درست به محرکهای مختلف است. کارپردازان برای تمیز فیلترها از یکدیگر باید بتواند با توجه به ویژگیهای آن با نام درست آن تداعی کند.
یادگیری مفهوم:
در یادگیری مفهوم یا مفهوم آموزی یادگیرنده، بر خلاف آنچه در مورد تمیز محرکها صادق است، به ویژگیهای مشترک اشیاء و امور پاسخ می دهد نه به ویژگیهای اختصاصی آنها. مفاهیم به طبقاتی از رویدادها، اندیشه ها، افراد یا اشیا، اشاره می کند. مفاهیم به ما کمک می کنند تا مقدار زیادی از اطلاعات پراکنده را در واحدهای معنی دار سازمان دهیم. اگر توانانیی تشکیل مفاهیم در ما وجودنداشت، زندگی به صورت انبوه نامنظمی از تجارت نا مرتبط در می آید. در چنین حالتی، باید برای هر مورد تازه، نامی تازه به کار می رفت.
این کار، بار حافظه را به بسیار سنگین می کرد. در چنین وضعیتی هیچ راهی برای دسته بندی امور وجود نداشت، هیچ چیزی شبیه به چیز دیگری نبود؛ لذا تکلم، تفکر و ایجاد ارتباط به کلی ناممکن می شد. بنابراین، مفاهیم از پیچیدگی زندگی می کاهند و کار آموزش ماشین آلات راهسازی ماشین آلات راهسازی و معدنی و یادگیری را آسان می کنند.
یادگیری قانون یا اصل :
در یادگیری قانون یا اصل، یادگیرنده دو یا چند مفهوم را به هم ربط می دهد و از آنها یع معنی تازه به دست می آورد. در زیر به چند نمونه از قوانین یا اصول توجه کنید.
انسانها برابر آفریده شده اند.
فلزات بر اثر حرارت منبسط می شوند.
8+2=10
در مثالهای بالا « انسان» ، « برابر»، آفریده شدن، « حرارت»، «انبساط»،8، +، 2، = و 10 همه مفهوم هستند که از اجتماع آنها معانی تازه ای درست شدهاست. باید توجه داشت که اصول یا قوانین از اجتماع مفاهیم درست می شوند. موارد خاص. بنابراین، عبارت « پرویز از حسن کوشاتر است» یک اصل یا قانون به حساب نمی آید، زیرا حسن و پرویز به موارد خاص یا مصادیق مفهوم پرسنل اشاده می کنند و خود آنها مفهوم نیستند. یعنی به طبقه یا گروهی از افراد دلالت نمی کنند. اما اگر گفته شود بعضی از پرسنل دیگر کوشاترند، در آن صورت یک اصل درست می شود.
حل مسئله:
در طبقه بندی انواع یادگیری گانیه مسئله، یک اصل سطح بالاتر است که از اجتماع چند اصل سطح پایین تشکیل می شود و یادگیرنده برای یادگیری حل مسئله باید ابتدا اصلهای سطح پایین را بیاموزد تا بعد از ترکیب انها مسئله راحل کند.
چنان که قبلاً گفته شد یادگیری های هشت گانه بالا به صورت یک سلسله مراتب از ساده به پیچیده، به دنبال هم قرار می گیرند و در این سلسله مراتب هر نوع یادگیری، برای یادگیری رده بالاتر، پیش نیاز به حساب می آید. به سخن دیگر، حل مسئله که آخرین و پیچیده ترین نوع یادگیری است (نوع 8) بر قوانین و اصول ( نوع 7) مبتنی است. این قوانین و اصول از مفاهیم (نوع 6) به دست می آیند. مفاهیم نیز به نوبه خود بر تمیز دادن محرکها (نوع 5) مبتنی هستند. تمیزدادن محرکها، هم به تداعیهای کلامی( نوع 4) و هم به زنجیره های حرکتی (نوع 3) وابسته اند. که این دو نیز از پیوند های محرک – پاسخ (نوع 2) مشتق می شود . در هر یک از یادگیریهای بالا نیز مقداری از یادگیری علامتی (نوع 1) که هوشیار، غیر ارادی و هیجانی است حضور دارد.
اینجا محل تبلیغات شماست
جهت سفارش با شماره
09123013430
تماس بگیرید
آخرین مطالب علمی
- بهبود دهنده شاخص گرانروی در روغن موتور 27 آبان 1396
- انواع تیغه بولدوزر و تشریح کاربرد هریک 27 آبان 1396
- ضد یخ و ضد جوش به همراه نکات بسیار مهم 27 آبان 1396
- ساختمان سنسور نوری و کاربرد آن درصنعت 27 آبان 1396
- روانکاری یاتاقان ها مختصر و مفید در یک مقاله 27 آبان 1396
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.